سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

رویای پاک سپنتا

تو در چشم من زيباترين نقاشي خداي

17 ارديبهشت وقت آتليه داشتيم و ني ني قشنگمونو برديم براي ثبت لحظه هاي شيرين كودكيش. آفرين به شما پسملي ناز كه همكاري خوبي كردي (در يك چشم بهم زدن دكوراي آقاي عكاس رو بهم مي زدي) زمان عوض كردن لباس كلي از من و بابا سعيد انرژي مي‌گرفتي آخه يه ني ني انقدر زور داره بدون لباس كه عكس مي‌گرفتي خيلي خوشحال بودي (كلا دوست داري لخت باشي)، پايان عكاسي با ديدن عكسات كلي حظ كرديم الهي قربون تو برم من با خنده هاي شيرينت و چه شاهكاري شدي تو و بدون كه          تو در چشم من زيباترين نقاشي خداي...                    &...
26 ارديبهشت 1393

كم طاقتي عادت اين روزهايت شده

كم طاقتي عادت اين روزهايت شده و بي قراري و دلتنگي، شده حال اين روزهايت، چه شده ستاره هفت آسمان من كه خوش نيست هواي دلت، گرماي تنت كه مي سوزاند دستانم را، تا اعماق قلبم مي سوزد، منتظرم با باز شدن صدف دهانت برق مروايدهاي سفيد دوباره آرامش را مهمان دلت كند. شايد هم چشمانت مي پندارند كه روي از تو برگردانم كه اينگونه باراني يند، بدان كه آغوش من هميشه براي تو باز است اما صد حيف كه دست نوازشگرم هزاران نفس دور از توست. هر لحظه شوق ديدار تو دارم به كجا پر بزنم ؟!! هر لحظه جدايي من از تو غمي بر دلم مي گذارد كه نپرس و چه تلخ تر مي شود وقتي آواي گريه هايت بدرقه راهم مي شود... دمي آرام باش قاصدكي از باغ دلم به ديدارت خواهد آم...
17 ارديبهشت 1393

تو و من و عشق هر سه بي قراريم ....

تو و من و عشق هر سه بي قراريم ....   اي جانم، الهي من قربون دلتنگيهات برم كه باعث همشون نبودن ماماني كنارت. غروبها كه ميام دنبالت مي تونم توي چشمات تمام غصه هاي كه توي طول روز خوردي رو ببينم وقتي خودتو به من مي چسبوني و صورت به صورت من مي شي مثل اينكه مي خواي من ببوسي ازت خجالت مي كشم، درسته كه مثل روزاي اول نيستي و طاقت زياد شده ولي كاملا مشخص كه دلتنگ مي شي. مامان جون بهم ميگه كه هر چي به غروب نزديكتر مي شيم تو هم بي قرارتر مي شي.  از دوم ارديبهشت هم بعلت مسافرت مامان جون  سه روز با مامان بزرگ و بابابزرگ موندي البته عمه طاهره مهربونت هم خيلي زحمت كشيد ولي هفته دوم رو دوباره رفتي پيش مامان جون. خيلي ب...
12 ارديبهشت 1393
1